گرداب عشق
...
ای دوست از فراق تو خونینجگر شدم
گرداب بحبر عشق ترا غوطه ور شدم
............
بی اختیار نام تو اید به خاطرم
تا انشنا بنام تو ای عشوه گر شدم
...........
شب بود و نو بهار و من و عالم خیال
با چشم نیمه خواب ترا همسفر شدم
..........
مخمور چشم مست تو بودم نگار من
از کیف یک نگاه دگر مست تر شدم
..........
در دیده مو برامد و اما نیامدی !
چشم انتظار امدنت نا سحر شدم
.........
از گلستان حسن تو ناچیده یک گلی
بالم شکست بلبل بی پا و سر شدم
.........
تا غنچه ای امید بخندد به باغ دل
محتاج ابر و باد و نسیم ی سحر شدم
.........
نقش رخت کشیده ( مصور ) به لوح دل
از مقتضای عشق و جوانی خبر شدم .
..
شعر منتشره در صفحه چهل کتاب بهار ارزو
اولین مجموعه شعری نیک محمد مصور .
ای دوست از فراق تو خونینجگر شدم
گرداب بحبر عشق ترا غوطه ور شدم
............
بی اختیار نام تو اید به خاطرم
تا انشنا بنام تو ای عشوه گر شدم
...........
شب بود و نو بهار و من و عالم خیال
با چشم نیمه خواب ترا همسفر شدم
..........
مخمور چشم مست تو بودم نگار من
از کیف یک نگاه دگر مست تر شدم
..........
در دیده مو برامد و اما نیامدی !
چشم انتظار امدنت نا سحر شدم
.........
از گلستان حسن تو ناچیده یک گلی
بالم شکست بلبل بی پا و سر شدم
.........
تا غنچه ای امید بخندد به باغ دل
محتاج ابر و باد و نسیم ی سحر شدم
.........
نقش رخت کشیده ( مصور ) به لوح دل
از مقتضای عشق و جوانی خبر شدم .
..
شعر منتشره در صفحه چهل کتاب بهار ارزو
اولین مجموعه شعری نیک محمد مصور .