گوهر یکدانه
ترا میگــویم ای زیـبا نگــار نـازنیـن من
ترا میگویم ای سیـمین عـذار مـاجبین من
ترا میجویـم و میگویمت ای عشق دیرینم
که هجران دورباد وتا ابد باشی قرین من
نگاه آهــوی چشمت رم و رام دیگر دارد
نمیدانم چرا ای گل کمر بستی به کین من
شد ایامیکه ازلطف دوچشمان تومحرومم
بیا بهـر خدا مشکـن دیگر قلب حزین من
به اوج آسمان دل تــوی مـا ده و جـهارم
که روشــن مینمای کلبـه تار و غمین من
نهادم گـوهـر یکــدانه دل در گـرو گانت
نــدانستــی دریغـا قـــدرعشق آتشیـن من
(مصـور) با زبان شـعر میگـویم کـه ای دلبـر
به چشـم دل بخـوان یکبـار نـظم دلنشـین مـن